غنچه راز مرا آه به ناخن از صائب تبریزی غزل 3344

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد

1 غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد خنده چاک، گریبان مرا رسوا کرد

2 زخم از پهلوی من طرف نمایان بربست داغ در سینه من چشم تماشا وا کرد

3 گریه تلخ مرا خنده او شیرین ساخت شعله آه مرا قامت او رعنا کرد

4 شعله حسن، جگر سوخته ای می طلبید عشق در هر دو جهان گشت و مرا پیدا کرد

5 ببر ای باد صبا مژده به طفلان هوس که در باغ نوی سبزه خطش وا کرد

6 برو ای زورق بی ظرف حباب از سر اشک موج لنگر نتوانست درین دریا کرد

7 در هواداری آن زلف کم از شانه مباش که سر خود همه را در سر این سودا کرد

8 صائب این تازه غزل را ز تو هرکس که شنید از سویداش به مجموعه دل انشا کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر