1 ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن حشر خواب آلودگان از نعره مستانه کن
2 مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن
3 از بت پندار زناری است هر مو بر تنم تیشه مردانه ای در کار این بتخانه کن
4 سرمه سایی می کند در مغزها دود خمار این جهان تیره را روشن به یک پیمانه کن
5 چهره گلگون برافروز از شراب آتشین برگ برگ این چمن را بلبل و پروانه کن
6 ساغری لبریز کن از باده اندیشه سوز هر که دعوای خردمندی کند دیوانه کن
7 می رود فیض صبوح از دست تا دم می زنی پیش این دریای رحمت دست را پیمانه کن
8 در جهان بیخودی هوش و خرد بیگانه است صاف ملک خویش را از لشکر بیگانه کن
9 کلک صائب پرده از کار جهان برداشته است ساغر مردافکنی در کار این دیوانه کن
دیدگاهها **