همان یوسف که مصر آمد به از صائب تبریزی غزل 4929

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

همان یوسف که مصر آمد به تنگ از بس خریدارش

1 همان یوسف که مصر آمد به تنگ از بس خریدارش به پشت کار حسن او نیرزد روی بازارش

2 ز بس آب صباحت صیقلی کرده است رویش را نگه صد جای لغزد تا گلی چیند ز رخسارش

3 چه خرم گلستانی، خوش بلند اقبال رویش را که از مژگان بلبل آبی نوشد خار دیوارش

4 درین مزرع کدامین دانه امید افشانم ؟ که در خاک فراموشی نسازد سبز زنگارش

5 هر آن بلبل که با من دعوی هم نالگی دارد به خون او گواهی می دهد سرخی منقارش

6 چو از هند دوات آید برون طاوس کلک من خورد صد مارپیچ رشک، کبک از طرز رفتارش

7 چو صائب این غزل را بر بیاض دل رقم می زد قلم را نیشکر می کرد شیرینی گفتارش

عکس نوشته
کامنت
comment