- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد
2 شکایتی که ز گردون کنند بی هنران شکایتی است که تیر کج از کمان دارد
3 کند چو موم رگ گردن جهان را نرم چو شمع هرکه زبان شررفشان دارد
4 ز کدخدایی عقل است آسمان بر پای وگرنه عشق چه پروای این دکان دارد
5 ز خود برآمده از خضر بی نیاز بود به بام رفته چه حاجت به نردبان دارد؟
6 به نذر داغ تو پیوند می کند باهم چو قرعه هرکس یک مشت استخوان دارد
7 ز خواب ناز چرا چشم او شود بیدار؟ شکوه حسن چه حاجت به پاسبان دارد؟
8 ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم که هرچه جز دل خود می خورم زیان دارد
9 غبار دیده یعقوب خضر راه بس است نسیم مصر چه حاجت به کاروان دارد؟
10 چه نسبت است به صدر آستانه را صائب؟ همیشه صدرنشین رو به آستان دارد