زخاطر ریشه غم دور ساغر از صائب تبریزی غزل 2897

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

زخاطر ریشه غم دور ساغر بر نمی آرد

1 زخاطر ریشه غم دور ساغر بر نمی آرد که صیقل از دل آیینه جوهر بر نمی آرد

2 خموشی پیشه کن تا دامن معنی به دست آری که بی پاس نفس غواص گوهر بر نمی آرد

3 که زیر چرخ گردن می فرازد از تهی مغزی؟ که از تیر حوادث چون هدف پر بر نمی آرد

4 عجب دارم که از مکتوب شوق آمیز من قاصد چرا از پای خود پر چون کبوتر بر نمی آرد

5 نفس چون راست سازم در حریم وصل آن بدخو؟ که دود عود آنجا سر زمجمر بر نمی آرد

6 اسیر شش جهت را نیست جز تسلیم درمانی که نقش این مهره را از قید ششدر برنمی آرد

7 به بال کاغذین بیرون شدن من آرزو دارم از ان آتش که بال و پر سمندر بر نمی آرد

8 زحرف پوچ خجلت نیست نادان را، که می گوید که تخم پوچ از مغز زمین سر برنمی آرد؟

9 ز زلف ماتمی آورد صائب شانه سر بیرون زکار در هم ما هیچ کس سر بر نمی آرد

عکس نوشته
کامنت
comment