- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آشنای حق شد آن کس کز جهان بیگانه شد هر که زین دریا برآمد گوهر یکدانه شد
2 گرچه از زنجیر هر دیوانه ای عاقل شود دید تا زنجیر زلف او دلم دیوانه شد
3 کاش برمی داشت از خاکش در ایام حیات این که آخر شمع نخل ماتم پروانه شد
4 با کدامین آبرو در کعبه آرم روی خویش؟ من که سرجوش حیاتم صرف در بتخانه شد
5 کار مردم جز فضولی نیست در زیر فلک هر که شد مهمان درین غمخانه، صاحبخانه شد
6 یکقلم بیگانه گردد ز آشنایان دگر هر که صائب آشنا با معنی بیگانه شد