1 اسیر بند قضا رو گشاده می باید به تیغ گردن تسلیم داده می باید
2 ز پاس عزت روشندلان مشو غافل که سرو بر لب آب ایستاده می باید
3 مگیر تنگ به مردم که اهل دولت را دل گشاده ودست گشاده می باید
4 عنان نفس ز کف دادن از بصیرت نیست سگ درنده اسیر قلاده می باید
5 به قدر آنچه بود برگ نخل بیش از بار زبان شکر ز نعمت زیاده می باید
6 کمند جاذبه از شش جهت عنان تاب است به راه کعبه مقصد چه جاده می باید
7 سؤال را گره جبهه قفل لب گردد در سرای کریمان گشاده می باید
8 ترا چو مور ازان حرص دربدر دارد که لقمه از دهن خود زیاده می باید
9 مدار دست ز دامان جام می صائب اگر ترا دل ودست گشاده می باید
10 به بحر صائب اگر آشنایی ات هوس است نخست شستن دست از اراده می باید