ادب گذشته بر روی یکدیگر از صائب تبریزی غزل 5702

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ادب گذشته بر روی یکدیگر دستم

1 ادب گذشته بر روی یکدیگر دستم وگرنه همچو صدف نیست بی گهر دستم

2 تهی شود به لبم نارسیده رطل گران ز بس که ریشه دوانده است رعشه در دستم

3 جدا چودست سبو از سرم نمی گردد ز بس به فکر تو مانده است زیر سردستم

4 گره زکار دو عالم گشودن آسان است نمیرود پی این کار مختصر دستم

5 کنون که شمع برون آمده است از فانوس زبال و پر کف خاکستری است در دستم

6 ز آب گوهر من روی عالمی تازه است چو خاک اگر چه تهی مانده از گهر دستم

7 به فکر مور میانی فتاده ام صائب عجب رگی ز سخن آمده است در دستم

عکس نوشته
کامنت
comment