-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است
2 شمع بالین من خسته تب گرم من است شربت سرد من تشنه جگر مهتاب است
3 شمع روشن گهران روشنی از هم گیرد رونق افروز می پاک گهر مهتاب است
4 این چه رمزست که در خانه دربسته دل از فروغ رخ او تا به سحر مهتاب است
5 هر دلی مظهر انوار تجلی نشود پیش مهر آن که کند سینه سپر مهتاب است
6 در دل ماست نهان یار و جهان روشن ازوست ماه جای دگر و جای دگر مهتاب است
7 چشمه مست من رنگ نمی گرداند در سرای من اگر سیل، گر مهتاب است
8 دل صائب نخورد آب ز هر ماه جبین زنگ آیینه ارباب نظر مهتاب است