-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز داغها از لاله دارد سینه هامون هنوز
2 دامن از خون شفق صبح قیامت پاک کرد می تراود از سر خاک شهیدان خون هنوز
3 گر چه شیرین سبکرو عمرها شد رفته است شمع روشن می توان کرد از پی گلگون هنوز
4 نگسلد پیوند روحانی ز دست انداز مرگ می توان از خم شنید آواز افلاطون هنوز
5 عشق بر لوح دلم روزی که رنگ داغ ریخت ساده بود از نفش اختر صفحه گردون هنوز
6 زان می روشن که در پیمانه خورشید ریخت عشق آتشدست، می گردد سرگردون هنوز
7 صائب از اشکی که چشم من نثارش کرده است می جهد چون برق نبض موجه جیحون هنوز