-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 شب که بر انجمن آن شعله سیراب گذشت عرق شمع ز پیراهن مهتاب گذشت
2 خنده کبک به کهسار زند تمکینش آن که از خانه ما تند چو سیلاب گذشت
3 دوش کان سرو روان سایه به مسجد افکند چه ز خمیازه آغوش به محراب گذشت
4 طی شد آن عهد که دل شکوه دوران می کرد این جراحت ز برون دادن خوناب گذشت
5 ای که از روی تو شد روی زمین آینه زار باید از لغزش مستانه سیماب گذشت
6 صاحب اشک ندامت غم دوزخ نخورد می توان سالم از آتش به همین آب گذشت
7 چون سیاووش مسلم گذرد از آتش هر که مردانه تواند ز می ناب گذشت
8 خون مرده است ز شب آنچه به غفلت گذرد زنده دل آن که تواند ز سر خواب گذشت
9 مغز را بوی دل سوخته از جا برداشت تا که امروز ازین دشت جگرتاب گذشت؟
10 نیست در عالم اسباب، صفایی صائب آن بود صاف که از پرده اسباب گذشت