شب که مغزم را به جوش آورد از صائب تبریزی غزل 6710

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی

1 شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی بود دامان دگر بر آتش من هر گلی

2 چشم عبرت بین نداری، ورنه هر شاخ گلی محضر آمادای باشد به خون بلبلی

3 نیست بی خون جگر در گلشن عالم گلی هست هر شاخ گلی محضر به خون بلبلی

4 یادم آمد طره مشکین آن رعناغزال هر کجا بر شاخ گل پیچیده دیدم سنبلی

5 نیست ممکن خنده بر روز سیاه من کند در قفای هر که افتاده است مشکین کاکلی

6 زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن کز نچیدن می توان یک عمر گل چید از گلی

7 قامت خم گشته می گفتم حصار من شود شد گذار کاروان درد و محنت را پلی

8 دست و دامان تهی رفتم برون صائب ز باغ بس که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی

عکس نوشته
کامنت
comment