-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است
2 دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است ورنه لعل لب او بوس ربا افتاده است
3 بی سرانجامتر از نقطه بی پرگارست تا دل از حلقه زلف تو جدا افتاده است
4 بی سیاهی نتوان چشمه حیوان را یافت خال در کنج لب یار بجا افتاده است
5 بی اشارت خم ابروی تو یک ساعت نیست قبله ات شوختر از قبله نما افتاده است
6 نیک چون باز شکافی سر بی مغزی هست هر کجا سایه ای از بال هما افتاده است
7 می کند رحم به آشفتگی ما صائب هر که را کار به آن زلف دو تا افتاده است