صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

آیینه دار روی تو شرم و از صائب تبریزی غزل 1900

غزل 1900 ام از 9863 غزلیات

آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است پهلونشین سرو تو بند قبا بس است

2 خود را مزن بر آتش خونهای بیگناه دست ترا بهار و خزان حنا بس است

3 بشکن به ناز بر سر شمشاد شانه را زلف ترا ز حلقه به گوشان صبا بس است

4 ما را کجاست طالع گل، خار این چمن دامن اگر نمی کشد از دست ما بس است

5 رشکی به آفتاب پرستان نمی برم محراب خاکساریم آن نقش پا بس است

6 اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

7 صائب به خاک پای وی از سرمه صلح کن در دودمان چشم تو این توتیا بس است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است

شاعر شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است چه کسی است ؟

شاعر شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است صائب تبریزی می باشد.

شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است چیست ؟

قالب شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است غزل است

مضمون اصلی شعر آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.