- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان
2 عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شده است زان همایون طایران مانده است مشتی استخوان
3 نیست جز سنگ مزار از نامداران بر زمین نقش پایی چند بر جا مانده است از کاروان
4 زیر گردون راست کیشان را نمی باشد قرار منزل آسایش تیرست بیرون از کمان
5 باز می گردد به جان بی نفس سوی عدم هر که در ملک وجود آید ز روشن گوهران
6 ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم خضر چون تن داد، حیرانم، به عمر جاودان؟
7 پیش ازین بر رفتگان افسوس می خوردند خلق می خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان
8 مستی غفلت شعور از خلق صائب برده است تا که پیش از مرگ برخیزد ازین خواب گران؟