-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است زردی چهره خورشید ز درد طلب است
2 یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است
3 مگشا لب به شکرخند که در عالم درد رخنه مملکت دل، دم صبح طرب است
4 چون صدف هر که به دریوزه دهن باز کند گر چه در آب گهر غوطه زند، خشک لب است
5 دل ز بیداری شب، زنده جاوید شود چشمه خضر نهان در ته دامان شب است
6 ماه و خورشید بود شمع ته دامانش سر زلفی که سیه روزی ما را سبب است
7 سبز تلخی نتوان یافت به شیرینی تو گوشه چشم ترا چاشنی کنج لب است
8 چه کند صائب مسکین نگدازد چون موم؟ روزگاری است که دربند گران ادب است