خط را گذار برلب آن سیمبر از صائب تبریزی غزل 4039

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد

1 خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد سرسبز طوطیی که به تنگ شکر فتاد

2 یاقوت را چو باده لعلی کند به جام این آتشی که از تو مرا در جگرفتاد

3 امسال هم نداد به هم دست خط یار مشق جنون ما به بهار دگر فتاد

4 سرگشتگی است حلقه در کعبه جوی را بیچاره رهروی که پی راهبر فتاد

5 پشتم ز بار منت ساحل شکسته شد آسوده کشتیی که به بحر خطرفتاد

6 دل نیست گوهری که نبندند در گره زین نه صدف چگونه برون این گهرفتاد

7 چون قفل بی کلید دگر وا نمی شود کاری که در گره ز نسیم سحر فتاد

8 پرگار نه سپهر کمر بسته من است چون نقطه گرچه هستی من مختصر فتاد

9 روزی به دست کوته ودست دراز نیست سرو از دراز دستی خود بی ثمر فتاد

10 از دیده یتیم نیفتاده است اشک دنیا به خواریی که مرا از نظر فتاد

11 صائب وداع دین ودل وعقل وهوش کرد هرکس ز بوی باده ما بیخبر فتاد

عکس نوشته
کامنت
comment