- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خط از خون مانع آن غمزه کافر نمی گردد زبان شمشیر را پیچیده از جوهر نمی گردد
2 بلایی نیست چون افسردگی دلهای روشن را نمی گردد یتیم این قطره تا گوهر نمی گردد
3 از ان از گرد عصیان رو نمی تابم که آیینه نگردد تا سیه، مشتاق روشنگر نمی گردد
4 شکایت نیست از دور فلک ارباب عرفان را دل مستان ملول از گردش ساغر نمی گردد
5 صدا از کوه برگردد، عجب کوهی است تمکینش که از دلبستگی فریاد از آنجا برنمی گردد
6 عبث آن جنگجو بر آب و آتش می زند خود را برات خط چو حکم آسمانی برنمی گردد
7 نمی سوزد چراغ هیچ کس تا صبحدم صائب کدامین اخگر سوزنده خاکستر نمی گردد؟