-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست
2 خبر ز نامه سربسته می دهد عنوان عتاب و ناز تو از صفحه جبین پیداست
3 ز موج، روشنی آب می شود معلوم صفای ساعدت از چین آستین پیداست
4 به درد و صاف می از جام می توان پی برد ز روی خوب تو آثار مهر و کین پیداست
5 عیان بود رگ جان از صفای پیکر تو به رنگ رشته که از گوهر ثمین پیداست
6 هلال و بدر نگردد اگر چه یک جا جمع مه تمام سرین از هلال زین پیداست
7 شده است ناز غرورت یکی هزار امروز در آبگینه نظر کرده ای، چنین پیداست
8 ز حرص نوشی ز چشم تو نیش پنهان است وگرنه نشتر زنبور از انگبین پیداست
9 توان ز ظاهر هر کس به باطنش ره برد ز آب شوری و شیرینی زمین پیداست
10 به امتحان نبود اهل هوش را حاجت عیار عالم و جاهل ز همنشین پیداست
11 ز سایل است نمایان عیار جود کریم که باد دستی خرمن ز خوشه چین پیداست
12 چو آتشی که نمایان بود به شب صائب دل کبابم ازان زلف عنبرین پیداست