خط از لب لعل گهرافشان از صائب تبریزی غزل 4368

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

خط از لب لعل گهرافشان تو گل کرد

1 خط از لب لعل گهرافشان تو گل کرد یا خضر ز سرچشمه حیوان تو گل کرد

2 چشم تو شد از گریه مستانه گهرریز یا خون من از نشتر مژگان تو گل کرد

3 پردر پر هم بافت چو خط گرد دهانت حرفی که ز لعل گهرافشان تو گل کرد

4 در شوره زمین تخم فشاند چمن آرا تا آن خط ریحان ز نمکدان تو گل کرد

5 هر غنچه دهانی چو زر گل به گره بست هر نکته که از غنچه خندان تو گل کرد

6 از خون دلم شانه چو سرپنجه مرجان رنگین شد واز زلف پریشان تو گل کرد

7 از زلف شد آن طرف بناگوش نمایان صبح وطن از شام غریبان تو گل کرد

8 روشن گهری پرده در راز نهان است از چشم تو می خوردن پنهان توگل کرد

9 در پرده شب جام چو خورشید کشیدن چون صبح ز دستار پریشان توگل کرد

10 شبهای درازی که به صحبت گذراندی از کوتهی شمع شبستان توگل کرد

11 در پرده هر آن جرعه که چون ابر کشیدی یک یک ز عذار عرق افشان توگل کرد

12 دل باز کند صحبت یاران موافق در خلوت دل غنچه پیکان توگل کرد

13 بود از نظر خلق نهان خاک مزارم چون سرو ز برچیدن دامان توگل کرد

14 از سینه هرکس که دل خونشده گم شد چون تکمه گوهر ز گریبان توگل کرد

15 چون غنچه به دل خرده رازی که نهفتم آخر ز شکر خنده پنهان توگل کرد

16 از کاوش مژگان تو وا شد گره دل این غنچه لب بسته به دوران توگل کرد

17 از گریه شادی ز جگر شست سیاهی هر لاله که از خاک شهیدان توگل کرد

18 یک بار کند هر ثمری گل ز لطافت در هر نظری سیب زنخدان توگل کرد

19 صائب چمن از زمزمه عشق تهی بود این نغمه جانسوز به دوران توگل کرد

عکس نوشته
کامنت
comment