سبکروی که ز سرپا نمی تواند از صائب تبریزی غزل 3772

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد

1 سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد سفر چو قطره به دریا نمی تواند کرد

2 ز بس که منفعل از کرده های خویشتن است فلک نگاه به بالا نمی تواند کرد

3 کسی که سیر پریخانه قناعت کرد نظر به شاهد دنیا نمی تواند کرد

4 کسی که در دل ما جای خویش وا نکند دگر به هیچ دلی جا نمی تواند کرد

5 چنان ز ناله بلبل فضای باغ پرست که غنچه بند قبا وا نمی تواند کرد

6 به کام هرکه کشیدند شهد خاموشی لب از حلاوت آن وا نمی تواند کرد

7 مسیح اگرچه کند زنده مرده را صائب علاج درد دل ما نمی تواند کرد

عکس نوشته
کامنت
comment