- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد سفر چو قطره به دریا نمی تواند کرد
2 ز بس که منفعل از کرده های خویشتن است فلک نگاه به بالا نمی تواند کرد
3 کسی که سیر پریخانه قناعت کرد نظر به شاهد دنیا نمی تواند کرد
4 کسی که در دل ما جای خویش وا نکند دگر به هیچ دلی جا نمی تواند کرد
5 چنان ز ناله بلبل فضای باغ پرست که غنچه بند قبا وا نمی تواند کرد
6 به کام هرکه کشیدند شهد خاموشی لب از حلاوت آن وا نمی تواند کرد
7 مسیح اگرچه کند زنده مرده را صائب علاج درد دل ما نمی تواند کرد