-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمر شمع صبح و لطف بی بقای او یکی است عهد گل در زود رفتن با وفای او یکی است
2 گر چه در هر گوشه صد قربانی لب تشنه هست آن که زمزم سرزند از زیر پای او یکی است
3 هر که را بر دست نقاش است چشم دوربین رتبه بال و پر طاوس و پای او یکی است
4 مرکز بر گرد سر گردیدن عالم شده است کعبه قانع که در سالی قبای او یکی است
5 در حلاوتخانه وحدت دویی را بار نیست قند شیرین کار و زهر جانگزای او یکی است
6 هر که چون صائب کند قطع طمع از روزگار در مذاقش لطف گردون و جفای او یکی است