-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نامه از قاصد دل مغرور ما نگرفته است غیرت ما بوی یوسف از صبا نگرفته است
2 سرکشی از ترکتاز عشق بر ما تهمت است گرد ما افتادگان هرگز هوا نگرفته است
3 با دل روشن زمین و آسمان غمخانه ای است صورتی دارد جهان تا دل جلا نگرفته است
4 می رسد آخر به جایی گریه خونین ما خون ناحق را کسی پا در حنا نگرفته است
5 روز ما را گر سیه کردند این مه طلعتان دامن شب را کسی از دست ما نگرفته است
6 هر چه هر کس یافته است از دامن شب یافته است دل عبث دامان آن زلف دو تا نگرفته است
7 آه را در سینه سوزان من آرام نیست دود از آتش این چنین صائب هوا نگرفته است