1 زبان شکوه به خشم زمانه افزاید که خس به آتش سوزان زبانه افزاید
2 مکن ز چرخ شکایت که توسن بد رگ لگد به کجروی از تازیانه افزاید
3 چنین که حرص فلک می افزاید از پیری به رزق ما چه امیدست دانه افزاید
4 رسیده است ترا خواب بیخودی جایی که آگهی ز شراب شبانه افزاید
5 کند پیاله خون خوردن تو چرخ وسیع به قدر آنچه ترا باغ وخانه افزاید
6 اگر ز خواب شکایت به روزگار برم به رغم من به فسون وفسانه افزاید
7 ز شکر شکوه مزن پیش چرخ دم صائب که آن بهانه طلب بر بهانه افزاید