بوسه از کنج لب یار نخورده از صائب تبریزی غزل 6817

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی

1 بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی

2 من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟ اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

3 لب نهادم به لب یار و سپردم جان را تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

4 ریزش اشک مرا نیست محرک در کار دامن ابر بهاران نفشرده است کسی

5 آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی

6 غیر از آن کس که سر خود به گریبان برده است گوی توفیق ازین عرصه نبرده است کسی

7 داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟ در دل سنگ شرر را نشمرده است کسی

عکس نوشته
کامنت
comment