-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی جمالت مردمک آیینه نزدوده ای است بی تماشای تو مژگان دست بر هم سوده ای است
2 عاشقان را بی خرام قامت موزون تو سرو در مد نظر، شمشیر زهرآلوده ای است
3 ماه کز نظاره اش چشم جهانی روشن است پیش خورشید جمالت قلب روی اندوده ای است
4 همت پیران جوانان را به مقصد رهنماست بی کمان، تیر سبکرو پای خواب آلوده ای است
5 نیست غیر از دیده قربانیان، بی چشم زخم در همه روی زمین صائب اگر آسوده ای است