1 چشم ناقص گهران بر زر و زیور باشد زینت ساده دلان پاکی گوهر باشد
2 پرده چشم خدابین نشود خودبینی مرد را آینه زندان سکندر باشد
3 خود حسابان نگذارند به فردا کاری عید این طایفه روزی است که محشر باشد
4 گشت در سنگ ملامت به تن زارم پنهان رشته شیرازه جمعیت گوهر باشد
5 جلوه شاهد غیبی به تو رو ننماید خانه چشم تو چندان که مصور باشد
6 غم افسر نخورند اهل خرابات مغان سر گران چون ز می ناب شد افسر باشد
7 اهل مسجد ز خرابات سیه مست ترند گردش سبحه در او گردش ساغر باشد
8 شمع و پروانه به دلگرمی هم می سوزند شعله خواهش ما نیست که یک سر باشد
9 هوس گلشن فردوس ندارد صائب هر که را گوشه میخانه میسر باشد
دیدگاهها **