- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاطر آزرده را سیر گلستان می گزد شور بلبل، خنده گل، بوی ریحان می گزد
2 موسی از شرم صفای ساعد سیمین او همچو طفلان آستین خود به دندان می گزد
3 هر که را افتاد بر لبهای میگون تو چشم تا شکرخند قیامت لب به دندان می گزد
4 آسمان را دل نسوزد بر شکایت پیشگان دایه بیزارست از طفلی که پستان می گزد
5 (برق می خواهد به من تعلیم بیتابی دهد شعله شوق مرا تحریک دامان می گزد)
6 تا زکف داده است صائب دامن وصل ترا گاه پشت دست و گاهی لب به دندان می گزد