-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم
2 هرگز صدای بال و پر ما نشد بلند آهسته همچو شمع درین خانه سوختیم
3 چیدندگل ز شمع حریفان دور گرد ما در کنار شمع غریبانه سوختیم
4 عاشق کجا و جرأت بوس و کنار یار؟ ما بیدلان به آتش پروانه سوختیم
5 می شد هزار قافله را شوق ما دلیل صد حیف ازین چراغ که در خانه سوختیم
6 گنج از گهر به تربت ما شمعها فروخت ما همچو جغد اگر چه به ویرانه سوختیم
7 ای آب زندگی ز شبستان برون خرام کز انتظار جلوه مستانه سوختیم
8 هنگامه گرم ساز ضرورست عشق را ما و سپند هر دو حریفانه سوختیم
9 آب حیات می چکد از ابر نوبهار اکنون که ما ز تشنه لبی دانه سوختیم
10 از یک پیاله خار و خس زهد خشک را مستانه سوختیم و چه مستانه سوختیم!
11 از شمع، خوشه تخم شراری نبسته بود روزی که بال خویش چو پروانه سوختیم
12 در زیر تیغ شمع نکردیم اضطراب صائب درین بساط دلیرانه سوختیم