دلهای صیقلی بود آیینه از صائب تبریزی غزل 6369

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دلهای صیقلی بود آیینه دار حسن

1 دلهای صیقلی بود آیینه دار حسن آیینه چشم شور بود در دیار حسن

2 دام بود به طبع هوسناک سازگار بیگانه پرورست هوای دیار حسن

3 از عرض ملک نخوت شاهان فزون شود در دور خط زیاده شود اقتدار حسن

4 چون خط مشکبار، بود پیچ و تاب من روشن ز روی آینه بی غبار حسن

5 از یکدگر گزیر ندارند حسن و عشق رنگین ز داغ عشق بود لاله زار حسن

6 گردی است خط ز لشکر زلف سبک عنان مژگان صفی است از سپه بی شمار حسن

7 چشم وفا مدار ز خوبان که می کند در هر نگاه جامه بدل نوبهار حسن

8 در زیر خاک ماند نهان چون زر بخیل هر کس نکرد خرده جان را نثار حسن

9 کوه از خروش سیل محابا نمی کند فریاد عاشقان چه کند با وقار حسن؟

10 از صبر و عقل و هوش به خون دست خویش شست روزی که گشت صائب بیدل شکار حسن

عکس نوشته
کامنت
comment