- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلهاکه جا به زلف معنبر گرفته اند بی انتظاردامن محشر گرفته اند
2 جمعی که برده اند سر خود به زیر بال نه بیضه فلک به ته پر گرفته اند
3 یک جا قرار دولت دنیا نمی کند آب حیات را ز سکندر گرفته اند
4 پیش کسی دراز نسازند میکشان دستی که چون سبو به ته سر گرفته اند
5 یکرنگ گل شده است زبس عندلیب من از بال من گلاب مکرر گرفته اند
6 چون مرغ پربریده ز پروانه مانده است تا نامه مرا ز کبوتر گرفته اند
7 چون شمع بارها زسر خود گذشتگان در زیر تیغ زندگی از سر گرفته اند
8 ارباب درد از پی سامان اشک و آه آتش ز سنگ و آب ز گوهر گرفته اند
9 صائب جماعتی که ز می دست شسته اند ساغر زدست ساقی کوثر گرفته اند