دلهای آرمیده به مطلب از صائب تبریزی غزل 2045

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست

1 دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست

2 از دامن است شعله جواله بی نیاز موقوف، شور من به نسیم بهار نیست

3 در دست اگر چه هست به ظاهر عنان مرا چون طفل نوسوار مرا اختیار نیست

4 سیل گران رکاب رسد زودتر به بحر بر دل مرا ز پیکر خاکی غبار نیست

5 خاری به راه جان سبکرو درین جهان بالاتر از مساعدت روزگار نیست

6 اندیشه پنبه زده را نیست از کمان حلاج را ملاحظه از چوب دار نیست

7 بیهوده همچو موج چرا دست و پا زنیم؟ دریای بیقراری ما را کنار نیست

8 نبود به تن علاقه ز دنیا گذشته را سرو روان مقید این جویبار نیست

9 پروانه خودکشی نکند بر چراغ روز عشاق را به چهره بی شرم کار نیست

10 غواص از یگانگی بحر غافل است ورنه حباب بی گهر شاهوار نیست

11 طامع ز تشنگی به بزرگان برد پناه غافل که هیچ چشمه درین کوهسار نیست

12 صائب بگو، که سوخته جانان عشق را آب حیات جز سخن آبدار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment