- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کام دل ازان چهره افروخته برگیر درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر
2 دیوانه ما سلسله بسیار گسسته است زنهارزدل در خم آن زلف خبرگیر
3 از آتش گل سینه من گرم نگردید ای بلبل بیدرد مرادرته پرگیر
4 از جبهه واکرده طلب حاجت خودرا چون غنچه نشکفته سرراه سحر گیر
5 مگذاردرین سبزچمن شبنم خودرا این آینه رازود ازین دامن ترگیر
6 جز خواب گران نیست درین قافله باری تا باز نمانی دل ازین قافله برگیر
7 مگذارکه پژمرده شود غنچه دل را هرچشم زدن ساغری از خون جگرگیر
8 ای سرو اگر آسودگیت می دهد آزار از برگ بشو دست ،گریبان ثمرگیر
9 این آن غزل خواجه نظیری است که فرمود ای مطرب جان سوخت دلم ،راه دگرگیر