کام دل ازان چهره افروخته از صائب تبریزی غزل 4751

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

کام دل ازان چهره افروخته برگیر

1 کام دل ازان چهره افروخته برگیر درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر

2 دیوانه ما سلسله بسیار گسسته است زنهارزدل در خم آن زلف خبرگیر

3 از آتش گل سینه من گرم نگردید ای بلبل بیدرد مرادرته پرگیر

4 از جبهه واکرده طلب حاجت خودرا چون غنچه نشکفته سرراه سحر گیر

5 مگذاردرین سبزچمن شبنم خودرا این آینه رازود ازین دامن ترگیر

6 جز خواب گران نیست درین قافله باری تا باز نمانی دل ازین قافله برگیر

7 مگذارکه پژمرده شود غنچه دل را هرچشم زدن ساغری از خون جگرگیر

8 ای سرو اگر آسودگیت می دهد آزار از برگ بشو دست ،گریبان ثمرگیر

9 این آن غزل خواجه نظیری است که فرمود ای مطرب جان سوخت دلم ،راه دگرگیر

عکس نوشته
کامنت
comment