-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد کباب را زنمک شوق آتش افزون شد
2 شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم مرا کلید در بسته نعل وارون شد
3 نرفت از دل من خارخار عشق برون غبار هستی من گردباد هامون شد
4 ز چوب نرمی من مهربان شدند اغیار اگر زعشق دد ودام رام مجنون شد
5 ازان محیط گرامی همین خبر دارم که همچو موج عنانم ز دست بیرون شد
6 ز نیش چاشنی جوی شهد می یابد ز خارخار محبت دلی که پر خون شد
7 ازان زمان که مرا عشق زیر بال آورد اگر به جغد فکندم نظر همایون شد
8 به هرزمین که کنی سایه سرسری مگذر که از فشردن پا سرو باغ موزون شد
9 نماند گوهر ناسفته در محیط فلک ز بس که از دل من آه سوی گردون شد
10 میار سرزگریبان خم برون صائب که علم حکمت ازوکشف بر فلاطون شد