- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل صد پاره زان گرد می گلفام می گردد که این اوراق را شیرازه خط جام می گردد
2 ندارد دل قرار از گردش گردون، چه دورست این که طفل از جنبش گهواره بی آرام می گردد
3 درین محفل که صاف از درد و درد از صاف می جوشد صفای وقت دارد هر که درد آشام می گردد
4 کدامین مرغ زیرک را قضا در دام می آرد؟ که اشک شادیی برگرد چشم دام می گردد
5 غزال شهری من سایه را صیاد می داند وگرنه آهوی وحشی به مجنون رام می گردد
6 به دست آرزو دادم عنان دل، ندانستم که این گلگون سرکش از دویدن خام می گردد
7 زبان چرب چشم شور را در چاشنی دارد نمک در پرده های دیده بادام می گردد
8 محبت با دل بی نقش نرد عشق می بازد درین عالم عقیق ساده صاحب نام می گردد
9 اگرنه مستحق محروم می باشد، چرا صائب ادای خاص او دایم نصیب عام می گردد؟