دل رمیده ملول از سفر نمی‌گردد از صائب تبریزی غزل 3702

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل رمیده ملول از سفر نمی‌گردد

1 دل رمیده ملول از سفر نمی‌گردد فتاد هرکه به این راه برنمی‌گردد

2 شده است خشک چنان چشم من ز بی‌دردی که از نظاره خورشید تر نمی‌گردد

3 مشو به سنگدلی غرّه ای کمان‌ابرو که تیر آه من از سنگ برنمی‌گردد

4 دل از عقیق لب او چگونه بردارم؟ که تشنه سیر ز آب گهر نمی‌گردد

5 زمین ساده‌دلی‌هاست سخت دامنگیر ز آبگینه من نقش بر نمی‌گردد

6 نمی‌شوند بزرگان ز پاس خود غافل که تیغ کوه جدا از کمر نمی‌گردد

7 سراب تشنه‌لبان را نمی‌کند سیراب که حرص جاه کم از سیم و زر نمی‌گردد

8 ز زور آب شناور نمی‌شود عاجز ز باده ساقی ما بی‌خبر نمی‌گردد

9 به غیر خون جگر باده‌ای درین دوران نصیب صائب خونین‌جگر نمی‌گردد

عکس نوشته
کامنت
comment