1 دل نقطه بسم الله دیوان جنون است جان رشته شیرازه فرقان جنون است
2 پیکان قدر، غنچه پژمرده عشق است شمشیر قضا، موجه عمان جنون است
3 این عقل که هنگامه گفتار فرو چید موری است که در دست سلیمان جنون است
4 شوری که نمکسود کند مغز زمین را گردی ز نمکدان سر خوان جنون است
5 یونان خرد را صدف بحر نمودن موقوف به یک موجه طوفان جنون است
6 مغزم به سر از خشک دماغی کف خاکی است کو روغن بادام، که طغیان جنون است
7 لاحول خرد شد سر دیوانه ما را زنجیر که بسم الله دیوان جنون است
8 صائب سر من پوچ شد از زمزمه عقل خرم سر آن کس که به فرمان جنون است