صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

دل به سر رفته است تا آن از صائب تبریزی غزل 1172

غزل 1172 ام از 9863 غزلیات

دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است

1 دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است فرصتش بادا که محراب دعا را دیده است

2 می پرد چشمش که خورشید از کجا پیدا شود شبنم ما در فنای خود بقا را دیده است

3 ای غزال چین چه پشت چشم نازک می کنی؟ چشم ما آن چشمهای سرمه سا را دیده است

4 در پناه طره او گل ننازد چون به خویش؟ بر سر خود سایه بال هما را دیده است

5 از دم سرد حریفان کی شود افسرده دل؟ شمع ما پشت سر چندین صبا را دیده است

6 شعله جواله را طعن گرانجانی زند هر که وقت رقص آن گلگون قبا را دیده است

7 پشت دست از پنجه مرجان گذارد بر زمین بحر تا تردستی مژگان ما را دیده است

8 دام راه ما خشن پوشان نگردد موج صوف چشم ما چین جبین بوریا را را دیده است

9 صائب این دل کز حریم سینه ام بی جا نشد رفته از جا تا اداهای بجا را دیده است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است

شاعر شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است چه کسی است ؟

شاعر شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است صائب تبریزی می باشد.

شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است چیست ؟

قالب شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است غزل است

مضمون اصلی شعر دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر