- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فیضی که سهیل به خاک یمن رسد از دیدن عقیق لب او به من رسد
2 از عطسه غزال شود دشت لاله گون گر بوی زلف او به دماغ ختن رسد
3 چشمی که دوخته است زلیخا به پیرهن بویش کجا به ساکن بیت الحزن رسد
4 در بسته باغ را به ته بال خود درآر قانع مشو به بوی گلی کز چمن رسد
5 شیرین نمی کنند دهانی که تلخ نیست شکر کجا به طوطی شیرین سخن رسد
6 پروانه گرد شمع نمی گردداز حجاب بیچاره عاشقی که به این انجمن رسد
7 این چاه دور را رسن از خود گسستن است کی رشته امید به چاه ذقن رسد
8 در بزم او کسی به کسی جا نمی دهد آنجا مگر سپند به فریاد من رسد
9 زنهار روی دست هنرهای خود مخور کز جوی شیر به لب کوهکن رسد
10 صائب زبان خامه روشن بیان ماست شمعی که پرتوش به هزار انجمن رسد