-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گوهر عکس لبش گر به شراب اندازد کله عیش، می از جوش حباب اندازد
2 جدل شبنم و خورشید بود مشت و درفش خرد آن به که سپر پیش شراب اندازد
3 کوس شهرت زند از خم چو فلاطون هرکس خشت برگیرد و از دست کتاب اندازد
4 هر که خواهد که کند مشکل عالم را حل دفتر عقل همان به که در آب اندازد
5 نه ز مستی است نمک گر به شراب افکندم چشم تا چند به روی تو حباب اندازد؟
6 غلط اندازی حسن است که آب حیوان پرده بر روی خود از موج سراب اندازد
7 خواب مخمل نبود در گرو افسانه بخت کی گوش به افسانه خواب اندازد؟
8 نگرفته است کس آیینه خورشید به موم چون به رخسار تو مشاطه نقاب اندازد؟
9 صائب از بحر به یک جرعه برآوردی گرد در خور ظرف تو، ساقی چه شراب اندازد؟