- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس یار دلسوزی که میبینم نمکدان است و بس
2 پشت و روی این ورق را بارها گردیدهام عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
3 نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی این جواهر سرمه در چشم غزالان است و بس
4 سنگ را یاقوت میسازم به صد خون جگر روزیم چون آفتاب از چرخ یک نان است و بس
5 آن که گاهی عقدهای وامیکند از کار من در بیابان طلب خار مغیلان است و بس
6 میکشد هرکس که در قید لباس آرد مرا حلقه فتراک من طوق گریبان است وبس
7 چون نگردم گرد سرتاپای او چون گردباد؟ پاکدامانی که میبینم بیابان است و بس
8 دل نیازردن اگر شرط مسلمانی بود میتوان گفتن همین هندو مسلمان است و بس
9 چشم عبرت باز کن صائب ز شبنم پندگیر حاصل قرب نکویان چشم گریان است و بس