1 جهان فروز چنان گشت باده گلرنگ که از شمار شرر می دهد خبر دل سنگ
2 چکیده جگر شعله است نغمه عود کمند عشرت رم کرده است رشته چنگ
3 هوای چیدن گل دارم از گلستانی که باغبان جهد از خواب از پریدن رنگ
4 سفینه املم در محیطی افتاده است که هست رشته شیرازه اش ز پشت نهنگ
5 دلم به اختر بدروز سینه صاف شود ستاره پنبه گذارد اگر به داغ پلنگ
6 شراب عشق درآید اگر به خانه زور شود ز سایه میناکبود چهره سنگ
7 به قید رسم گرفتار شد دل صائب مباد هیچ مسلمان اسیر قید فرنگ
دیدگاهها **