فریب دل مخور از دیده شیرانه از صائب تبریزی غزل 4654

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

فریب دل مخور از دیده شیرانه اخگر

1 فریب دل مخور از دیده شیرانه اخگر که از یک قطره (می)پر می شود پیمانه اخگر

2 دل عشاق دریک پله دارد شادی و غم را به یک نرخ است عود و خس به وحدتخانه اخگر

3 اگر چون گل گریبان چاک سازد جای آن دارد زدل آن را که درپیراهن افتد دانه اخگر

4 فضایی همچو آب زندگانی درنظر دارد شرر راکی نشیند دل به ماتمخانه اخگر؟

5 ز داغ لاله درتابم که بااین تنگ ظرفیها جگر دارانه بر سر می کشد پیمانه اخگر

6 زدلسوزی به چشم روشن خود می دهد جایش اگر خاشاک می آید به مهمانخانه اخگر

7 دل ما می جهد آخر ز قید چرخ بر انجم سپند ما نخواهد مانددر غمخانه اخگر

8 چه آتش بود عشق انداخت در دامان این صحرا که شد هر دانه زنجیر مجنون دانه اخگر

9 بررویی که من زان آتشین رو دیده ام صائب به یک صحبت سمندر راکند بیگانه اخگر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر