- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد
2 نه کم ظرفی است گر زیر و زبر سازم دو عالم را که می در جامم از کیفیت دیدار می ریزد
3 بساط جوهری گردد زمین هر جا به حرف آید زبس رنگین سخن زان لعل گوهربار می ریزد
4 بود مست زپا افتاده ای هر نقش پای تو زبس سرو ترا کیفیت از رفتار می ریزد
5 صدف را می رسد لاف جوانمردی درین دریا که زیر تیغ از لب گوهر شهوار می ریزد
6 دویی نبود میان کفر و دین در عالم وحدت دل تسبیح از بگسستن زنار می ریزد
7 من آن نخل برومندم در اقلیم جنون صائب که بر من سنگ دایم از در و دیوار می ریزد