گل اندامی که من دارم نظربرروی از صائب تبریزی غزل 4941

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش

1 گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش

2 نمی دانم قماش دست سیمینش، همین دانم که کار مومیایی می کند باشیشه ام سنگش

3 نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش

4 چه باشد صلح آن شیرین پسر را چاشنی یارب که چون حلوای صلح از عاشقان دل می برد جنگش

5 بود چون سبزه زیر سنگ از نشو و نما عاجز زبان عرض حال من زتمکین گرانسنگش

6 چه باشد حال دل در دست او یارب،که می پیچد به خود چون زلف جوهر بیضه فولاد درچنگش

7 ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش

عکس نوشته
کامنت
comment