صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین از صائب تبریزی غزل 678

غزل 678 ام از 9863 غزلیات

چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا

1 چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا خون می خورد ز جلوه هر نازنین جدا

2 شب کار من گداختن و روز مردن است تا همچو موم گشته ام از انگبین جدا

3 چون رفت دل ز دست، نیاید به جای خویش چون نافه ای که گشت ز آهوی چین جدا

4 پیچیده همچو گرد یتیمی به گوهریم ما را ز یکدگر نکند آستین جدا

5 هر جا کنند نقل، شود نقل انجمن حرفی که شد ازان دو لب شکرین جدا

6 چون پرده های دیده یعقوب شد سفید تا شد صدف ز صحبت در ثمین جدا

7 گریند خون به روز من و روزگار من جان حزین جدا، دل اندوهگین جدا

8 دامان سایلان، سپر برق آفت است از هیچ خرمنی نشود خوشه چین جدا!

9 چون برخوری به سنگدلان نرم شو که موم از روی نرم، نقش کند از نگین جدا

10 صائب در آفتاب جهانتاب محو شد هر شبنمی که شد ز گل و یاسمین جدا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا

شاعر شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا چه کسی است ؟

شاعر شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا صائب تبریزی می باشد.

شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا چیست ؟

قالب شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا غزل است

مضمون اصلی شعر چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر