- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب
2 گل که در بیداری دولت غم بلبل نخورد ناله مستانه اش را در خزان بیند به خواب
3 هر کسی را صبح امیدی است در دلهای شب تشنه آب و خواجه زر، سگ استخوان بیند به خواب
4 دل ز یاد زلف زد بر کوچه دیوانگی مست گردد فیل چون هندوستان بیند به خواب
5 جان چنان وحشت نکرد از تن که رو واپس کند گرد یوسف را دگر این کاروان بیند به خواب
6 از دل بیدار، عارف می کند سیر بهشت زاهد کوتاه بین باغ جنان بیند به خواب
7 نیست سیرابی ز خون خلق، ظالم را به مرگ هر که خسبد تشنه لب، آب روان بیند به خواب
8 در خیال خویشتن هر دور گردی واصل است ذره با خورشید خود را همعنان بیند به خواب
9 بلبلی کز فکر گلشن غنچه سازد خویش را در قفس خود را همان در گلستان بیند به خواب
10 نیست ممکن جان روشن را ز حق غافل شدن قطره روشن محیط بیکران بیند به خواب
11 نعمت دنیای دون خواب و خیالی بیش نیست نیست ممکن سیر گردد هر که نان بیند به خواب
12 عشق جای عقل شد فرمانروای کاینات بعد ازین آسودگی را آسمان بیند به خواب!