-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر گران از دل گذشتن، صید را خواباندن است دانه صیاد اینجا آستین افشاندن است
2 نیست ممکن سر برآوردن به سعی از کار عشق ساحل این بحر خونین دست بر هم ماندن است
3 زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر با سمند برق جولان، اسب چوبین راندن است
4 گوشه گیری نقد می سازد بهشت نسیه را سر به جیب خود کشیدن، گل به جیب افشاندن است
5 می کند اشک ندامت خواب غفلت را علاج گریه کردن، بر رخ مدهوش آب افشاندن است
6 غم چه سازد با دل خوش مشرب دیوانگان؟ سنگ بر دریا زدن، بازوی خود رنجاندن است
7 جز تماشا نیست از گل حاصل مرغ چمن قسمت اطفال از مصحف ورق گرداندن است
8 دوربینی می کند نزدیک راه دور را خودحسابی نامه فردای خود را خواندن است
9 از طبیبان بی سبب صائب مشو منت پذیر هست اگر این درد را درمان، به خود درماندن است