1 بد درونان که به همواری ظاهر سمرند همه چون آب تنک، پرده سنگ خطرند
2 دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
3 نه همین سبزه درین راهگذر پامال است بیشتر تیغ زبانان جهان پی سپرند
4 عمر جاوید خضر را به نظر می آرند آه ازین مردم عالم که چه کوته نظرند!
5 یک حباب است سپهر از قدح لبریزش زان می ناب که صاحب نظران بیخبرند
6 نیست از جانب معشوق حجابی صائب اینقدر هست که دلباختگان بیجگرند