-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 موقوف انقطاع بود اتصال من از خود گسستن است کمند غزال من
2 چون ساز، گوشمال مرا ساز می کند در ترک گوشمال بود گوشمال من
3 آبی که نیست در جگرم می کند سبیل ریحان همیشه تازه بود در سفال من
4 در روز حشر شسته بود پاک، نامه ها گر نم برون دهد عرق انفعال من
5 سرشته خیال من از خواب نگسلد رحم است بر کسی که شود هم خیال من
6 بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود چندان که چرخ بیش دهد خاکمال من
7 از من فراغبال درین بوستان مجو کز نقش، سبزه ته سنگ است بال من
8 با صد هزار عقده چو سروم گشاده روی کلفت می رسد به کسی از ملال من
9 صائب چو مار سرزده پیچم به خویشتن موری اگر به سهو شود پایمال من